آوا جونمآوا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

آوای دلنشین زندگی ما

سفر به استانبول- مهر1394

سلام عزیزدل مامان بهار اولین سفر خارج ازکشور شما به شهراستانبول بود،واقعا شهر زیبایی بود و هوا هم خیلی خیلی خوب بود شمااااااا هم که عاشق خرید وگردددددددددددددش این سفر رو با خاله بهارک و علی جون (بقول خودت علی رجبی)رفتیم .حسابی با علی بهت خوش گذشت و البته گاهی هم علی رو اذیت میکردی     در ادامه مطلب........ آواجون درحال آماده شدن براي سفر توي خونه مامان تی تی فرودگاه امام خمینی در انتظار پرواز آوا وعلی جون آوا منتظر پذیرایی خانوم مهماندار صبح روز بعد آوادر هتل (خسته حسابي) آوا و علی جون یادم رفت بگم میکی موس هم با ما به مسافرت اومده بود   ...
15 آذر 1394

مهرماه آوایی1394

سلام عشق مامان دوستت دارم یه دنیا این ماه خیلی خیلی ناراحت بودی و همین باعث لکنت زبانت شده بود  و مارو خیلی نگران کردی .آخه آوا گلی من خیلی ناز وخوب حرف میزد  نمیدونم چی باعث شد.شاید مریضی و ترس از دکتررفتن و یا دوری از من و بابا وحید یا آقا شیره و..... نظر روانشناس هم ترسیدن توبود .خدارو شکر الان که این پست رو میزارم خیلی خیلی بهتری همین اتفاق و سرگردونی ما برای روزهای کاری و اینکه شبا دوست داشتی خونه خودمون بخوابی باعث شده من تصمیم بگیرم درخواست ساعت کاری نیمه وقت بدم.از نظر خیلی ها کار درستی انجام نمیدم و بعدا پیشمون میشم که فرصتهای کاریم رو از دست دادم ولی من باز من مثل اون 20ماهی که پیشت بودم لحظات با توبودن رو خیل...
8 آذر 1394
1